...نگاهت کافیست تا دوباره در هوای آمدنت بمیرم
آنکس که میگفت دوستم دارد عاشقی نبود که به شوق من آمده باشد رهگذری بود که روی برگ های پاییزی راه میرفت واین صدای: خش خش برگ ها.............................. همان آوازی بود که من گمان میکردم میگوید: دوستت دارم.....................................
نوشته شده در شنبه 90/8/28| ساعت
3:39 عصر| توسط نجما| نظرات ( ) |
قالب رایگان وبلاگ پیچک دات نت |